بی اعتبار شدیم اما پلاسکو دوباره رونق می گیرد

به گزارش مجله سلو بلاگ، حاج حمید توسلی یکی از کسبه بنام پلاسکو و از قدیمی هایی است که مغازه اش در قسمت شمالی پلاسکو بود و هر چند آتش به مغازه اش نرسیده، اما در این دو سال زندگی اش سوخته است.

بی اعتبار شدیم اما پلاسکو دوباره رونق می گیرد

به گزارش خبرنگاران، روزنامه شهروند نوشت: دو سال از روزی که آتش به جان پلاسکو افتاد می گذرد؛ دو سالی که دود این آتش هنوز هم دامنگیر جماعتی است که به هزاران نفر می رسند؛ از کسبه و فراورینمایندگان تا فروشندگان و شاگردخیاط ها و خانواده های شان. برای ما که آتش و فروریختن پلاسکو را از تلویزیون، فیلم ها و کلیپ های منتشرشده در فضای مجازی دیدیم، حادثه پلاسکو در لغت حادثه ملی بود اما به آنهایی که همه زندگی شان در این آتش سوخته، چه چیزی باید گفت؟ اصلا در این دو سال چند نفر از ما به بازماندگان این حادثه ملی و سرنوشت شان فکر کردیم؟

واقعیت این است که آن حجم از همدردی و ناراحتی ها برای ما تمام شده و کم کم فراموشش نموده ایم اما دود این آتش هنوز هم خانه و خانواده و خاندان پلاسکویی ها را درگیر خودش نموده است. پلاسکویی هایی که حالا به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شده اند و همین نکته ای است که خیلی از ما نمی دانیم. پلاسکویی های شمالی همان هایی هستند که ساختمان شان فرو ریخت و پلاسکویی های جنوبی کسانی بودند که واحدهای شان سالم ماند اما بعد از این حادثه مجبورشان کردند تا مغازه های شان را ترک نمایند. حاج حمید توسلی یکی از کسبه بنام پلاسکو و از قدیمی هایی است که مغازه اش در قسمت شمالی پلاسکو بود و هر چند آتش به مغازه اش نرسیده، اما در این دو سال زندگی اش سوخته است. او می گوید حالا بدون پشتوانه مغازه اش اعتبار سابق را در بازار ندارد و حتی نمی تواند قسط های بانکش را مثل سابق پرداخت کند. زندگی پرفرازونشیب حاج آقا توسلی ساختمان پلاسکو، روایت تلخی است که به بهانه سالگرد این حادثه، به ما یادآوری می نماید در این دو سال چه بر سر کسبه و کارکنان ساختمانی که یک روز قطب پوشاک تهران بود، گذشته و چطور می گردد که زندگی در عرض چند ثانیه روی دیگرش را به ما نشان می دهد.

آقای توسلی نخستین باری که به ساختمان پلاسکو رفته بودید، چه زمانی بود؟

سال 1356 به عنوان شاگرد خیاط به پلاسکو رفتم و کارم را آغاز کردم.

آن زمان چند سال تان بود؟

16 سال.

بنابراین شما حدود 40 سال در این ساختمان کار کردید. چه زمانی خودتان مغازه دار شدید؟

سال 1364 توانستم برای خودم مغازه ای باز کنم و از آن زمان تا سال 1395 یعنی قبل از آتش سوزی پلاسکو در آن جا کار می کردم. بهتر است بگویم بیشتر عمرم را در پلاسکو گذرانده بودم.

کارتان چه بود؟

فراوری پوشاک مردانه، پیراهن و تیشرت. البته همه کسبه پلاسکو فراورینماینده بودند و حدود 600 برند در آن جا فعالیت می کردند که باعث شده بود آن جا به قطب پوشاک ایران تبدیل گردد.

در رسانه ها با کسانی که مغازه های شان در آتش پلاسکو سوخت، زیاد مصاحبه شده، شما از کسبه ساختمان شمالی پلاسکو هستید که مغازه تان نسوخته، اما دود آتش به چشم تان رفته. خودتان بگویید ماجرای کسبه ساختمان شمالی چیست؟

پلاسکو از دو قسمت برج و پاساژ تشکیل شده بود و در آتش سوزی دوسال پیش قسمت برج ساختمان در آتش سوخت و فرو ریخت. در پشت این ساختمان 3600 متر پاساژ است که اصلا مسئله ای برایش پیش نیامد، اما بنیاد مستضعفان اصرار داشت این پاساژ هم تخریب گردد و با قسمت برج دوباره ساخته گردد، ولی کسبه پاساژ مخالف بودند، دلیلش هم این بود که اولا از منظر اجتماعی ما می خواستیم حالت نوستالژی ساختمان حفظ گردد و دوما این که ما از نظام مهندسی و سازمان های مختلف چند کارشناس آوردیم و پاساژ را آنالیز کردند و گفتند با یک بازسازی مختصر و رعایت ضوابط ایمنی مغازه ها می توانیم بدون تخریب کامل ادامه حیات دهیم.

چند مغازه در اثر آتش سوزی تخریب نشده بودند؟

حدود 300 واحد. اما امروز هر پلاسکویی چه آنهایی که مغازه های شان سوخت و چه آنهایی که مغازه های شان سالم ماند، هر دو نابود شدند. ما صاحبخانه بودیم، اما گفتند برو مستاجری کن.

شما یکی از صاحب مغازه ها هستید، اما اجازه فعالیت در واحد خودتان را نداشتید.

بیست وهفتم بهمن ماه 1395، یعنی 27 روز بعد از آتش سوزی ساختمان پلاسکو نامه ای از طرف دادستان آمد و گفتند همه واحدهای قسمت شمالی و مغازه داران پاساژ کویتی ها که در مجاور پلاسکو بودند، باید واحدهای شان را تخلیه نمایند و بازسازی انجام دهند و بعد به کاسبی شان برگردند. مغازه داران پاساژ کویتی ها این کار را انجام دادند اما متاسفانه آن زمان شورای پلاسکو بیشتر اعضایش کسانی بودند که مغازه های شان تخریب شده بود و اهداف شان هم جهت با مغازه داران قسمت شمالی نبود، بنابراین شاید به دلیل حسادت یا هر چیز دیگری موافق نبودند قسمت سالم ساختمان بازگشایی گردد، برای همین کار به جایی کشید که از ارگان های مختلف هم آمدند و به ما گفتند هیچ پلاسکویی حق فعالیت در واحدش را ندارد.

اما ظاهرا چند ماه پیش بنیاد مستضعفان موافقت کرد که قسمت شمالی پلاسکو تخریب نگردد و گفتند فقط بازسازی انجام دهید و به مغازه های تان برگردید.

بله، در نهایت بعد از تجمع های مختلفی که کسبه پلاسکو در مقابل شهرداری و بنیاد و مجلس گذاشتند، فریادمان به گوش مسئولان رسید. ما می خواستیم مغازه های مان را با هزینه های خودمان بازسازی و بازگشایی کنیم و بالاخره با مساعدت استانداری این توافق انجام شد. از طرف دیگر قرار شد بنیاد هم با هزینه خودش قسمت تخریب شده پلاسکو را بسازد که الان حدود هشت ماه از آن می گذرد و در حد یک طرح، نقشه و صحبت مانده است.

اما گفته اند که تا مهر ماه 99 پلاسکوی جدید را تحویل کسبه می دهند.

امیدوارم این اتفاق بیفتد، اما چیزی که ما هر روز از نزدیک می بینیم، پنج سال زمان می برد تا ساخته گردد.

پلاسکو دوباره رونق می گیرد

در این بخش از گفت وگو برویم به دوسال قبل. 30 دی ماه 1395 و موقع آتش سوزی پلاسکو شما کجا بودید؟

آتش سوزی پنجشنبه رخ داد و معمولا من پنجشنبه ها سر کار نمی رفتم و دو تا پسرهایم می رفتند. من به وسیله آنها باخبر شدم که پلاسکو آتش گرفته و فوق العاده روز تلخی بود.

وقتی پلاسکو فرو ریخت، همان لحظه تصویرش را دیدید؟

بله، پای تلویزیون نشسته بودم و اصلا تصور نمی کردم که ساختمانی با آن عظمت فرو بریزد و فقط نگران آتش سوزی بودم. اما وقتی ساختمان پلاسکو فرو ریخت جدا از نگرانی برای کار و کاسبی ام فقط احساس کردم که 40 سال خاطرات نوجوانی تا میانسالی ام در این مکان خاک شد.

در این دوسال خیلی اتفاقات برای کاسبان پلاسکو افتاده است. عده ای از آنها سرمایه های شان را از دست دادند و بعضی ها هم قید کار و کاسبی و فراوری پوشاک را زدند و به کار دیگری مشغول شدند و متاسفانه بعضی ها هم از جهان رفتند. با این اوضاع فکر می کنید پلاسکوی جدید دوباره پلاسکو گردد؟

معتقدم صددرصد این اتفاق می افتد و دوباره پلاسکو رونق خواهد گرفت.

بیکار شدم پسرم نتوانست ازدواج کند

در این دو سال که مثل سابق مغازه و کارتان را نداشتید، زندگی تان چقدر تغییر کرد؟

دو سال است که همه زندگی ام تحت الشعاع آتش سوزی پلاسکو قرار گرفته. قبل از این حادثه پسرم در آستانه ازدواج بود ولی به خاطر این اتفاق ازدواجش به هم خورد. می خواهم بگویم بعد از آتش سوزی پلاسکو، سونامی مالی زندگی ام را دگرگون کرد. من دو پسر و دو دختر دارم که پسرهایم در مغازه من کار می کردند و الان بیکار شده اند. البته این اتفاق فقط برای من نبود، خیلی از همکارانم که حتی دختران شان نامزد نموده بودند به دلیل وضع مالی بدی که دچارش شدند هنوز نتوانسته اند جهیزیه مختصری برای دخترشان بخرند.

خودتان تا الان چقدر سرمایه از دست داده اید؟

یک خانه داشتم که آن را هم فروختم و بدهی هایم را دادم.

در این مدت چه کار می کنید؟ جای دیگری مغازه اجاره نموده اید؟

نه، توانش را نداشتم که اندازه آبرو و به دلخواه خودم جایی را بگیرم، برای همین تقریبا بیکارم و گاهی اگر مشتری داشته باشم فراوری می کنم و برای شان می فرستم.

همان موقع یک ساختمان به کسبه پلاسکو معرفی کردند که بروند و فعلا در آن جا مستقر شوند. آن جا نرفتید؟

بله، ساختمان نور در چهارراه طالقانی را به کسبه پلاسکو اختصاص دادند. ما هم یک مدت رفتیم آن جا ولی بدبخت بودیم، بیچاره تر شدیم، یعنی یک مقدار از مال مان هم آن جا از بین رفت چون دکور زدیم و هزینه کردیم، ولی این ساختمان ظرفیت کار ما را ندارد. طبقه اولش موبایل و کامپیوترفروشی است و برای من که 38 متر مغازه در پلاسکو داشتم یک واحد 17 متری در طبقه چهارم این ساختمان هیچ ارزشی نداشت. خیلی ها هم همان موقع ول کردند و رفتند.

در این مدت بدهی روی دست تان نماند؟

راستش خیلی ها که از شهرستان از ما خرید نموده بودند پولم را ندادند؛ مثلا یکی از مشتری ها چک برگشتی داشت، بعد از آتش سوزی با او تماس گرفتم، در جوابم گفت تصویر چک را برای من بفرست که بدانم نسوخته. یعنی این آتش سوزی همه جوره دامنگیرمان شد، حتی برای دریافت حق و حقوق مان. من قبل از این حادثه وام گرفته بودم و تا دو سال پیش سر موقع قسط ها را پرداخت می کردم اما الان قسط های بانک عقب افتاده و برایم اخطار می آید. چه کار کنم؟ درآمدم قطع شده و تازه باید با هزینه خودم مغازه ام را هم بازسازی کنم و زندگی خانواده ام را هم بچرخانم. از کجا بیاورم؟

البته این اتفاق برای همه همکاران تان افتاده است. شنیده ام خیلی های شان از ایران به ترکیه رفته اند و در فراوریی های آن جا خیاطی می نمایند یا در همین تهران مجبور شدند کارگری نمایند.

بله، کسانی را می شناسم که رفته اند گارسون رستوران شده اند. بعضی ها هم رفته اند راننده اسنپ شده اند. بعضی ها هم نه می توانند گارسونی نمایند، نه ماشین دارند که راننده تاکسی شوند. الان یکسری از کسبه که دست شان به دهان شان می رسد، دارند برای شان اعانه جمع می نمایند و این ماجرا خیلی غم انگیز است.

کسانی که برای شما و در مغازه تان کار می کردند، در این دو سال چه کردند؟

دو پسرم بودند که گفتم الان بیکار شده اند. سه شاگرد دیگرم هم همین طور بیکار شدند و یکی شان همین چند وقت پیش دق کرد و از جهان رفت.

به خاطر این حادثه سکته کرد؟

راستش تصادف کرد ولی می دانم که به این دلیل حواسش پرت شده بود که ذهنش درگیر بود. مدت ها از غصه بیکاری و بی پولی حواسش سر جایش نبود و دست آخر هم وسط جاده با همین فکر و خیال ها یک ماشین به او زد.

آقای توسلی! مردم روی حرف، قول، پول و چک بازاری ها خیلی حساب می نمایند. اصلا در فیلم های سینمایی هم معمولا یک شخصیت بازاری معتبر وجود دارد که حرفش حرف است. شما هم یکی از کسبه بنام پلاسکو بودید. می خواهم بدانم در این مدت که کسب و کارتان را از دست داده اید، مردم و بازاری های دیگر با شما چطور برخورد می نمایند؟

راستش این حق طبیعی جامعه است. ما هم همین طور بودیم. یعنی بین دو کاسب که یکی شان مغازه داشت و یکی دیگر مستاجر بود طبیعتا روی حرف صاحب سرقفلی بیشتر حساب می کردیم. بنابراین وقتی مغازه ام از من گرفته شد اعتبار و پشتوانه ام را هم از دست دادم و الان هم بعضی از بازاریان رفتارشان با ما عوض شده است. چند وقت پیش یکی از کسبه ساختمان پلاسکو که مغازه اش در آتش سوخت، تعریف می کرد که برای خرید جنس به بازار رفته و همان آدمی که تا دو سال پیش جلوی پایش بلند می شده و چای برایش می آورده الان جنسش را به او نمی فروشد. با این حال، من توقع داشتم این اتفاق برای ما بیفتد، برای همین هم دستم را جلوی کسی دراز نکردم.

منبع: خبرگزاری ایسنا
انتشار: 10 خرداد 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: sloblag.com شناسه مطلب: 2424

به "بی اعتبار شدیم اما پلاسکو دوباره رونق می گیرد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "بی اعتبار شدیم اما پلاسکو دوباره رونق می گیرد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید