روایت دست اول از بیمارستان رازی اهواز ؛ خط مقدم مبارزه با کرونای انگلیسی در ایران

به گزارش مجله سلو بلاگ، این روزها کرونای انگلیسی در خوزستان، یاغی شده و با جهشی خطرناک خودش را به خانه مردم رسانده است. هر قدر بگوییم با یک بحران عظیم طرفیم، کم گفته ایم. حتی مردم و کادر درمان هم دقیق نمی دانند در چه موقعیت خطرناکی قرار دارند. آنها چند کیلومتر در خاک دشمن با این پاندمی خطرناک مبارزه می نمایند.

روایت دست اول از بیمارستان رازی اهواز ؛ خط مقدم مبارزه با کرونای انگلیسی در ایران

به گزارش خبرنگاران به نقل از روزنامه خبرنگاران، برای تهیه گزارش چهار روز در کنار کادر درمان بیمارستان رازی بودیم. بیمارستانی که از ابتدای آغاز کرونا در سال گذشته اولین مرکز پذیرش بیماران در اهواز بوده است و بیماران بعد از تشخیص، بستری یا به بیمارستان های دیگر شهر منتقل می شوند.

عزاداران به صف شده

بیمارستان رازی در مرکز شهر و نزدیکی استانداری و راه آهن اهواز واقع شده است. ساعت 10شب در تاریکی به بیمارستان رسیدم.

ده پانزده نفر جلوی بیمارستان نشسته بودند و دلخراش عزاداری می کردند.

پدر پیر خانواده مرده بود و ماشین حمل جسد وسط بیمارستان پارک نموده بود. پسر خانواده بی دلیل و با عصبانیت با انتظامات دعوا می کرد. می گفت: هر کی اومده اینجا جنازه اش رو تحویل دادین خودش هم می دانست تقصیر کسی نیست ولی عصبانیتش را خالی می کرد.

در محوطه بیمارستان هم یکی دیگر از نگهبانان به زور همراهان مریض را خارج می کرد. مردم هم مقاومت می کردند و بهانه ای می ساختند. چند نفری که بیمارشان در آی سی یو بود بیشتر از بقیه پنچر بودند و با تسبیح و بسته های آب و میوه و غذا جلوی درش صف کشیده بودند.

اتوبوس، دلهره می راند

بخش اورژانس شلوغ ترین جای بیمارستان است. بیمارانی که معمولا با حال خیلی بد خودشان را به بیمارستان می رساندند. 50تخت اورژانس را در طول چهار شبانه روز خالی ندیدم. گاهی پرستاران مجبور بودند بیماران را روی جایگاه با یک سرم بنشانند تا به اوضاع شان رسیدگی گردد.

در این روزها گاهی جایگاه های فلزی حیاط بیمارستان را به اورژانس آوردند تا کسی روی زمین نماند. در اورژانس کسی حتی یک لحظه هم فرصت نفس کشیدن ندارد.

مرکز آموزشی درمانی رازی از ابتدای کرونا در سال 98 به عنوان مقر اصلی رسیدگی به کرونا در استان مشخص شد. بیمارستانی که همه بیماران شهر اول به آنجا می آیند و بستری می شوند.

در پیک سوم بیماری کل بخش های بیمارستان تعطیل و بیماران در آن بستری شدند. حتی بخش زایمان و بچه ها هم دیگر مریض نمی گیرد با این همه باز تخت کم آمد و با هماهنگی، بیماران را با اتوبوس اورژانس به بیمارستان های دیگر منتقل می نمایند. این اتفاق روزانه سه چهار بار اتفاق می افتد.

اتوبوس با 10 الی 20بیمار که حالشان خیلی بد نیست با اکسیژن سوار می شوند و راننده با لباس محافظتی و ماسک توی شهر می چرخاندشان. شیشه ها مات هستند ولی مردم از دیدن راننده که مثل آدم فضایی ها لباس پوشیده قضیه را می فهمند.

در بیمارستان های دیگر هم با این که همه خبر دارند چه اتفاقی می افتد از دیدن اتوبوس دلهره می گیرند و غر هم می زنند. در این روزها که هر لحظه به تعداد مراجعان اضافه می گردد مسؤولان پزشکی استان هر لحظه نگرانند دیگر تخت خالی در بیمارستان های استان باقی نماند.

دونده بدون خط انتها

فرمانده میدانی بیمارستان رازی خانم دکتر قنواتی است. چند روزی که در بیمارستان بودیم بیشتر از این که در اتاق مدیریت باشد در اورژانس بیمارستان بود. شرایط طوری بود که نه تنها نمی توانست در اتاق مدیریت بنشیند فرصت رفتن به خانه را هم نداشت.

در چهار روز حضور ما در بیمارستان فقط یک نصفه روز به خانه رفت. در اوضاعی که هر لحظه در یک گوشه بیمارستان بحرانی به وجود می آید.

حضور دکترقنواتی و معاونینش قوت قلبی برای بقیه است. برای این که چند دقیقه با دکتر مصاحبه کنیم سه روز صبر کردیم تا سرش خلوت گردد. خودش هم می گفت اگر کرونا تمام گردد به دخترانم قول داده ام که دیگر کار مدیریتی نکنم و فقط به کار درمانی و مهم تر از آن خانواده بپردازم. اولین مریض کرونا در خوزستان را خودش در همین بیمارستان تشخیص داده بود.

وقتی در اورژانس بود پذیرش بیماران را خودش به عهده می گرفت و به تک تک بیماران سر می زد. یکی از سخت ترین کارهایی که مجبور بود انجام دهد، اینتوبه کردن یا برگرداندن بیمارانی بود که به چند قدمی مرگ رسیده اند. با اعلام کد 04 در بیمارستان همه جمع می شوند تا با کارهای درمانی بیمار را به زندگی برگردانند. لحظه ای سخت که بیمار با مرگ دست وپنجه نرم می نماید و فقط چند درصد احتمال زنده ماندن دارد.

در این لحظات نیروهای بیمارستان دونده هایی هستند که اندازه یک روز خسته می شوند و اگر بیمار برنگردد به خط انتها هم نمی رسند. این اتفاق روزی چند بار می افتد. آخرین بیماری که خانم دکتر برگرداند چند ساعت بعد مرد.

بیمارستانی بدون استعفا

کادر آی سی یو بیمارستان از لحاظ روحی از بقیه خسته تر بودند آنها روزانه شاهد حال بد و مرگ بیماران هستند. خیلی اصرار کردیم که با آنها مصاحبه کنیم ولی قبول نمی کردند. هم سرشان شلوغ بود و هم ناراحت بودند.

بالاخره یکی از پرستارها در بخش حاضر شد حرف بزند.

می گفت وقتی مردم رعایت نمی نمایند چه حرفی بزنیم چه پیامی بدهیم. وقتی کسی حتی حواسش به حقوق و مزایای ما نیست و هی عقب می افتد توانی برای ما نمی ماند. بقیه پرستارها هم سر درددلشان باز شد یکی می گفت به همه باید واکسن بزنند.

آن یکی می گفت دولت باید جلوی مردم را بگیرد. پرستاری اصلی که حرف می زد سرنگی دستش بود. منتظر بود غذای یک بیمار را تزریق کند.

بیمارستان رازی با این که جز یک ماه، یک سال گذشته درگیر کرونا بوده است ولی از کادر درمان کسی استعفا ننموده است. حتی کسانی را پیدا کردیم که به صورت داوطلبانه از جاهای دیگر خودشان را به این بخش رسانده بودند. کار در بیمارستان کرونایی ها حاشیه هایی هم برای آنها داشت.

از راننده هایی که حاضر نبودند آنها را سوار نمایند یا مغازه دارانی که حالا به چشم دیگری آنها را نگاه می کردند. بیشتر نیروها یک بار کرونا گرفته و جز به خاطر کرونا فرصتی برای مرخصی هم نداشتند. با ناراحتی می گفتند برای عید هم باید در بیمارستان شیفت بایستیم و مرخصی نداریم. یکی شان می گفت پدر و خواهرم هم در بیمارستان بستری هستند.

پرستاری دیگر می گفت در یک سال گذشته مجبور بودم از کودک سه ساله ام دوری کنم و حالا فرزندم حاضر نیست بغلم بیاید. اینها را با اشک می گفت.

خیلی های دیگر که بومی خوزستان نبودند هم یک سالی می شد که خانواده شان را ندیده بودند. در این روزها واکسن به بیمارستان هم رسیده بود و جامانده ها در حال زدن واکسن بودند. در کنار کادر درمان، بیماران و همراهان شان هم در بیمارستان حضور دائمی داشتند.

بیشتر بیماران وقتی حالشان خیلی خراب بود راهی بیمارستان می شدند. چند بیمار در همان اورژانس جلوی چشمان ناباور ما مردند. رزیدنت های بیمارستان می گفتند برخلاف پیک قبلی، این بار مردم به صورت خانوادگی درگیر کرونا می شوند. دختر یکی از بیماران آی سی یو در طول چهار روز در حیاط بیمارستان تسبیح می انداخت و نگران پدرش بود. حتی وقتی انتظامات به بیرون هدایتش می کردند، جلوی در بیمارستان منتظر بود. همزمان همه اعضای خانواده اش درگیر بودند و به نوبت راهی بیمارستان می شدند یا مرد جوانی که هفته قبل مادرش را از دست داده بود در مراسم ختم، خواهرش هم درگیر شده و به فاصله یک هفته، او را هم از دست داد.

در حیاط دیگر نای عزاداری کردن نداشت و به دعوای راننده ماشین انتقال جسد و یکی از خدماتی ها نگاه می کرد. همراهان هر قدر که با ممانعت انتظامات در بخش اورژانس روبرو می شدند، باز هم اصرار به حضور داشتند به همین دلیل روزی سه چهار دعوا در بیمارستان شکل می گرفت. به همین خاطر بیمارستان اتاقی را برای تست همراهان هم تعبیه نموده بود ولی باز هم مردم کوتاه نمی آمدند.

حضور بی صدای جهادی ها

در کنار نیروهای بیمارستان، جهادی ها هم بودند که در یک سال گذشته بی سر و صدا در بیمارستان حضور داشتند. هنوز هم برخی ها در بیمارستان معتقد بودند اینها پول می گیرند. ولی حضورشان یاری بزرگی برای بیمارستان بود. کارهای زیادی در این روزها روی زمین می ماند که کسی به آنها نمی رسید. بسیاری از کارهای خدماتی بر عهده آنها بود و از لحاظ روحی هم خیلی از بیماران از آنها یاری می گرفتند. در همان چند روز دو نفر از نیروهایشان کرونا گرفتند و به خانه رفتند.

مسؤول جهادی ها می گفت به بچه ها می گویم بیشتر مراعات کنید کوچک ترین بی موالاتی یعنی گرفتاری.

مرگ با هزار آرزو

وقتی درباره خاطره بد و خوب نیروهای بیمارستان پرسیدیم یکی از پرستاران می گفت در یکی از شب ها در اورژانس پنج نفر از بیماران اکسپایر شدند که از لحاظ روحی خیلی تاثیر بدی روی پرستاران و پزشکان بخش گذاشت در همان شب مادری فرزندش را به جهان آورد و همین اتفاق برای ما انگار یک معجزه بود.

پرستار دیگری می گفت مادری کرونایی را آوردند که بعد از 10سال در بیمارستان زایمان کرد ولی از همان جا راهی بخش شد. 33روز در بخش بستری بود و همسرش هم برای ترخیص او اکسیژن گرفته بود. و در آن روزها فرصت نشد کودکش را ببیند یا در آغوشش بگیرد و با هزار آرزو مرد. کسی باورش نمی شد که چنین اتفاقی بیفتد.

از هر کدام از آدم هایی که در این چند روز دیدیم پرسیدم فکر می کردند روزی درگیر چنین اپیدمی و پاندمی شوند که کسی انتهاش را نمی داند؟ هیچ کدام باورشان نمی شد.

نمی دانستند از چه چیزی ناراحت باشند ولی بیشتر نیروها کارشان را با جان و دل انجام می دادند با این که کسی دوست نداشت این شرایط ادامه پیدا کند.

بیمارستان رازی اهواز این روزها مانند روزهای اول جنگ، اولین جایی است که در مقابل کرونای انگلیسی ایستاده است. کسی حتی فرصت ندارد به این فکر کند چه کار بزرگی می نماید ولی کسانی که چندروزی در کنار آنها هستند می دانند نیروهای درمانی بیمارستان رازی و دیگر بیمارستان های اهواز امروز چند کیلومتر در خاک دشمن می جنگند و خوب می جنگند.

منبع: جام جم آنلاین
انتشار: 14 فروردین 1400 بروزرسانی: 14 فروردین 1400 گردآورنده: sloblag.com شناسه مطلب: 29477

به "روایت دست اول از بیمارستان رازی اهواز ؛ خط مقدم مبارزه با کرونای انگلیسی در ایران" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "روایت دست اول از بیمارستان رازی اهواز ؛ خط مقدم مبارزه با کرونای انگلیسی در ایران"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید