ظهور و سقوط ترامپ
به گزارش مجله سلو بلاگ، بهروز بهزادی؛ حملات تروریستی یازدهم سپتامپر به برج های دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک و در پی آن ائتلاف سازی جهانی و حمله به افغانستان و سپس یک سال بعد به عراق، باعث شد.. بسیاری از جوانان امریکایی در کسوت نظامی گری در افغانستان و عراق درگیر جنگی شوند که میلیارد ها دلار هزینه روی دست امریکا گذاشت. دلار هایی که هزینه می شد و جوانانی که کشته یا معلول می شدند موجی از نارضایتی در جامعه امریکایی ایجاد کرده بود. این موج تنها چیزی که می خواست تغییرات اساسی در آن جامعه بود.
در انتها دوران ریاست جمهوری جرج بوش پسر، باراک اوباما یک سناتور ضدجنگ که در سنا به درخواست جنگ جرج بوش رای منفی داده بود خود را کاندیدای ریاست جمهوری کرد. او در برابر مک کین، نظامی محبوب امریکایی قرار گرفت. شعار های مک کین در فضای ضدجنگ آن روز هواخواهی نداشت، ولی شعار تغییر باراک اوباما با استقبال رای دهندگان به ویژه جوانان روبه رو شد و اوباما توانست به ریاست جمهوری امریکا برسد. در دوران اوباما آنچه الوین تافلر وعده آن را داده بود، یعنی موج سوم مدتی شروع شده بود.
تمدن صنعتی در برابر دوران فراصنعتی قرار گرفت و عقب نشینی را شروع کرد. امریکا سرمایه گذاری ها را به سیلیکون ولی، کامپیوتر های پیشرفته، چیپ های کامپیوتر، موبایل و هوش مصنوعی و سایر گجت ها معطوف کرد. بسیاری از صنایع بزرگ به خارج منتقل شدند، معادن زغال سنگ تعطیل شد و شماری از کارگران سنتی بیکار شدند. کانون های قدرت باید از نظر جغرافیایی جابه جا می شد و مفهوم قدرت هم دچار تغییر. حوزه های مختلف که تا آن زمان نیاز به صنایع داشتند، نیازمند دانایی شدند. در جامعه امریکا کسانی بودند که زندگی شان به صنایع انرژی بر وابسته بود و به همین جهت علیه موج فراصنعتی به مبارزه برخاستند.
مساله دیگر اینکه برخی سفیدپوستان امریکایی هنوز نمی توانستند یک سیاهپوست را به عنوان رییس جمهور خود بپذیرند و حساب شان را از باراک اوباما جدا می کردند. این عده عمدتا سفیدپوستان بومی و کمتر تحصیلکرده بودند. در انتها دو دوره ریاست جمهوری اوباما، دونالد ترامپ بر این موج سوار شد. قول داد که به صنایع انرژی بر توجه کند، تولید نفت را افزایش دهد، معادن زغال سنگ را دوباره فعال کند و... این ها باعث شد موج هایی از سفیدپوستان برای ترامپ سینه بزنند و پشت او حرکت کنند در این حرکت شعار های عوامفریبانه نیز کارساز بود. جلوگیری از ورود مهاجران جنوبی (مکزیکی ها و شماری از دیگر کشور های امریکای جنوبی)، مهاجران سایر نقاط دنیا و اشاراتی بر اینکه امریکا اول است، در خفا می خواست بگوید سفیدپوستان اول هستند و به این ترتیب جامعه را دو پاره کرد و خود به کاخ سفید رفت.
بقیه ماجرا روشن است. او نه تنها با حزب دموکرات و رسانه ها در داخل درافتاد بلکه با دنیا نیز درافتاد. به ایران، چین، روسیه، اروپا، امریکای جنوبی و حتی کانادا و... که شرح آن بسیار است، چهره ای نامتعادل از خود بروز داد و دنیا بر او پشت کرد ولی هنوز در داخل طرفداران خود را داشت، کرونا گرچه از ملت امریکا بسیار قربانی گرفت ولی باعث رویگردانی شماری از مردم از ترامپ شد، چراکه بیش از جان مردم به گردش اقتصاد می اندیشید. همین کار بود که در انتخابات اخیر او را در مقابل جو بایدن دموکرات بر زمین زد. البته قصه ترامپ ادامه خواهد داشت. موج طرفداران اکثرا پوپولیست او دنباله روی او خواهند بود و شاید برای سال ها ترامپیسم در سیاست امریکا مطرح باشد و اگر دموکرات ها در این دوره نتوانند مسائل را حل کنند، شاید دوباره ترامپ یا ترامپی دیگر سر بلند کند.
منبع: فرارو